p15

P15
یک ماه بعد:
این مدت،هر وقت که به دیدنش فکر میکردم،بیشتر امیدوار میشدم که ادامه بدم.
______________
توی فرودگاه نشسته بودنو منتظر آماده شدن هواپیما بودن.
×باورم نمیشه واقعا داریم اینکارو انجام میدیم
+واقعا داریم میریم سئول؟
×احساس میکنم الان قراره از خواب بیدار شم
ا.ت لونا رو قلقلک داد
×نه مثه اینکه واقعیه.
+خب خودمونم تلاش کردیم..ولی منم باورت نمیشه اینجا وایسادم و قراره پسرا رو ببینم.
×اینا واقعیه؟واقعا واقعیه؟
...
...
...
...
+..میدونی..تعریفم از واقعیت با بقیه فرق میکنه..کلا دو تا لحظه توی زندگیم هستن که واقعی به نظر میرسن..وقتی که با توام، و وقتی توی چشماش نگاه میکردمو بهش میگفتم دوسش دارم،..ولی میدونستم قراره بیدار شمو این حس تموم شه..ولی با این حال بیشتر از لحظات خوش زندگیمو توی خواب گذروندم...
×به این فکر کن که قراره ببینیش..ببینیشو بهش بگی که همیشه با امید دیدنش خوابت میبرد..
+اصن باورم نمیشه قراره ببینمش و باهاش حرف بزنم
×باورت شه(ادای ا.ت رو در آورد)
+حس میکنم بش بگم یجوریه.بش نمیگم
×نههههههه ینی چی بش بگو.باید بهش بگی چه حسی داری
+سلام ته چطوری من هر شب خوابتو میبینم!(لحن لوس گونه)
×تو استاد ادبی و قشنگ حرف زدنی بابا
+فقط برای تو
×کوفتتتتتتتت اینقدر بامن...
+باشه باشه غلط کردم
دیدگاه ها (۳)

tan?...

p16

P14

p13

باورم نمیشه قشنگام...هنوز یه هفته نشده....هفتادتایی شدنمون م...

"سرنوشت "p,22...ا/ت : دوست دارم کوک ....کوک : من بیشتر پرنسس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط